نیشتمان

چه بیرحمانه باید این هوا را تحمل کردهوایی که دوره ات کرده و تنهاییت را می بیندفکر کرده ای هر که در هوایت و زیر آسمانت دست در دست کسی نهاده است عاشق است و دوست داشتن اش به کمال رسیدهکاش عشق باشدنه نیاز، نه برای پر کردن تنهاییبه هوای تو باشد یا نباشددر هوایت باشد یا نباشدتنهایی را ترجیح می دهمبه هوایی نیشتمان...ادامه مطلب

خیلی وقته دیگه این جا نمی نویسم،خیلی وقته وقت کم میارم،من که هیچوقت از خوابم نمی زدم حالا از حسابش برداشت می کنم.

اما یه وقت هایی مال من نیست،یعنی وقت من نیست،اون چیزی که می خوای نمی شه.

از این  که دیگران ازم زیادی توقع داشته باشن خوشم نمیاد ،استرس می گیرم و کار رو خراب می کنم.مثل الان

اما الان هم خودم مقصر بودم و این فعل نتوانستن!!!!!!!!!!!!!!

چه حسی بدیه وقتی نمی دانی چه کار باید کنی. 

من دلم هوای کوهستان کرده!!!

نیشتمان...

من فقط یک خواب دیدم و یک نشانه و یک حس کردم و یک چیز نوشتم و تو دیگر نیامدی تقصیر این فضای مجازی است که همه چیز به هم می ریزد و مجازی هم می رود تقصیر فضای مجازی است که هنرمند را خانه نشین کرده و آدم را شاعر و من نه هنرمندم نه نشانه شناس نه آدم من یک آیپی هستم با پیش شماره اش نه نه این سیگنال ها نباید از عصر دیجیتال عبور کرده و وارد من می شدند یک جای کار ارور داد پست قبلی را که گذاشتم برایم جالب بود که چه کسی مرا می خواند. افتخار می دهید که می خوانید هر کس که باشید. نیشتمان...ادامه مطلب

گاهی پیش می آید که برخی آدم ها تو را به یاد دوستی ،عزیزی یا آشنایی می اندازند.ممکن است از ان ها بپرسیم با فلانی نسبتی دارید و گفتگو آغاز می شود.دیروز پیرزنی را دیدم که نحوه حرف زدن اش،لهجه اش، زبان اش و بیشتر قیافه اش مرا به یاد مادربزرگم  می انداخت.دیگر لازم نبود که ازش بپرسم!همه چیزش برایم بوی آشنایی می داد.دلم برای مادربزرگ تنگ شد.وقتی به خود آمدم دیدم حدود نیم ساعت با شوق به گفتگویش به خانمی دیگر گوش داده بودم.از نوه هایش می گفت. و من دلتنگ تر.این جور دلتنگی ها را چه می شود کرد،امان از این خاطرات! مادربزرگ را حس کردم.خوب است که دیدار به قیامتی هم هست. نیشتمان...ادامه مطلب

 نمي دانم ما آدم ها چرا همديگر را مسخره مي كنيم ؟!انصافن درست است نمازمان را نخوانده به ديگري بگوييم وقتي دهانش را باز مي كند شبيه شتر مي شود.

واقعن نمي دانم چرا؟!

اين چيزها آزارم مي دهد.

 

دلم سفر مي خواست ،اين سفر ديگر خيلي طولاني شد!!!!

نیشتمان...

پیش دانشگاهی که بودیم وقتی به شعری از اخوان رسیدیم که در جایی داشت

این گلیم تیره بختی هاست  روکش تابوت تختی هاست

همه با هم گفتیم دم کنکوری این چه بود دیگر چقدر مایوس کننده!!؟

معلم خندید و گفت کنارش این را بنویسید

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد(جز به مرادم باشد)

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

                                             (حافظ)

این بیت را خیلی دوست  دارم .خیلی وقت ها زمزمه اش می کنم.

نیشتمان...

از خدا جوییم توفیق ادب     بی ادب محروم ماند از لطف  رب

بی ادب تنها نه خود را داشت بد     بلکه آتش بر همه آفاق زد

پ ن: خطاب به آنانکه با پیغام های به دور از ادب در صفحه های افراد مشهور چون مسی، هویت یک ملت را زیر سوال بردند.

نیشتمان...

 کودک من در دشتی زیبا تنها برای خود سرگرم بازی بود ،شب شد،  یادش آمد تنهایی  چقدر می تواند ترسناک باشد .کاش تنها نمی رفت .همه اش تقصیر آن عروسک بود ،ارزشش را نداشت .شب، تنهایی !!!!!

صدای جغد میاید، دل کودکم می لرزد ،در تنهایی شب،  زیبایی مهتاب هم ترسناک است.

چرا رفتی نمی دانستی هنوز آنقدر قوی نشدی که تنهایی به سر کنی؟

نیشتمان...

کودک که هستی و نوجوان زمان به کندی می گذرد، اما حالا در 29 سالگی و شروع به سمت سی سالگی اعتراف می کنم که بعد از بیست سالگی مثل باد گذشته است. از این به بعدش را نمی دانم، اما در این دهه ای که در انتهایش هستم عجیب آد های متفاوت دیده ام به خصوص در این چند سال اخیر اما در بین این همه تفاوت تنهایی آدم ها فصل مشترکی بوده! دوستانی در کنارم بودند که روزگارشان به تنهایی سپری می شد، تنهای تنها! آنوقت فکر می کردی که مگر می شود و خدایا این ها این همه تنهایی  را با چه پر می کنند؟! من هم خلوت با خودم را دوست دارم اما تنهایی مداوم...! مثل یک کودک اتیسم  که در خود فرو رفته است و نیشتمان...ادامه مطلب

شاید روزی برسد که انسانی در زندگیت پیدا شود که با تمام آن ها که دیده ای فرق کند فقط برای تو متفاوت باشد. حسش کنی ،وقتی به چشمانش نگاه کنی حرف دلش را بفهمی، تو را بفهمد، درکش کنی ، درکت کند اصلن فکر هایت و تمام دغدغه هایت را با او فکر کنی چون می دانی فاصله تان آنقدر کم است که می توانید با هم و به جای هم فکر کنید. لحظه ای که بدانی دیگر تنها نیستی لحظه ای که چیزی فراتر از امورات روزانه و ظاهر بر شما بگذرد شاید این عشق باشد لحظه ای که عقل کم می آورد و حساب و کتاب هایی که الان بر روابط انسان ها حاکم است سکوت کند شاید این عشق باشد لحظه ای که دیدنش دلت و تمام وجودت را نیشتمان...ادامه مطلب